شرایط محیط کار -معیارهای روانی
شرایط محیط کار
- معیارهای روانی
علاوه بر تغییرات فیزیولوزیک عادی، مثلا خستگی جسمی، برخی تغییرات روانی و در جریان کار یا زمانی که فرد در شرایط خاصی قرار می گیرد، به وجود می آید. ابعاد و ویژگیهای این تغییرات روانی هنوز به طور دقیق روشن نشده است. با این همه ، می توان به دو متغیر اشاره کرد که اولی معمولا تحت عنوان کسالت به کار می رود و بر اثر اشتغال به کارهایی حاصل می شود که مورد علاقه فرد نیست. البته کسالت، در اغلب موارد، بر اثر کارهای تکراری یا خیلی ساده حاصل می شود. با این همه، نباید فراموش کرد که کار در نفس خود کسالت آور نیست بلکه واکنش فرد در مقابل کار است که ویژگی کسالت آور بودن را به آن نسبت می دهد. در واقع، کارگر یا کارمند است که کار را کسالت آور توصیف می کند، نه اینکه کار کسالت آور بودن خود را نشان دهد. متغیر دوم، که در برخی موارد پیش می آید، تحت عنوان خستگی ذهنی به کار می رود و احساسهای کاملا شناخته شده کوفتگی، بی میلی به کار، دلزدگی، چشم پوشی از کار یا ترک آن را در بر می گیرد. از این متخیر تحت عنوان خستگی روانی نیز نام برده می شود. اگر بخواهیم بدانیم که فرد چه موقع احساس کسالت می کند یا از نظر ذهنی خسته می شود، چاره ای نداریم جز اینکه از خود او بپرسیم و اینجاست که مسائل جالبی پیش می آید، زیرا کلماتی را که مردم برای ایان کسالت یا خستگی ذهنی به کار می برند، بسیار متفاوت است. به این معنا که یک کلمه معین، برای افراد مختلف، معانی مختلفی دارد. کسی که می خواهد درباره درجات متعدد خستگی و کسالت حرف بزند، از همان کلمات و عباراتی استفاده می کند که شخص دیگری می خواهد از احساسات و برداشتهای ذهنی خود سخن بگوید. برای حل این دشواری، من نلی: از مقیاس ترستون، که در فصل نهم به آن اشاره شد، استفاده کرده است تا کلماتی را که اغلب برای تعیین برداشتهای ذهنی از خستگی به کار می رود، طبقه بندی کند. به این ترتیب، او، برای بیان درجات متغیر خستگی ذهنی، یک مقیاس ۹ کلمه ای فراهم آورده که کلمات به کار رفته از نظر روایی تأیید شده است.
دیدگاهتان را بنویسید